دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۲۲ ب.ظ
سری به مادربزرگ
از حدود بیست یا بیست و پنج سال پیش، عضوِ یک جلسه قرآنی هستم که مدیران، مربیان، معلمان و بعضی روسا و مسئولین آموزش و پرورشِ شهرستان، عضو آن هستند. بعد از پایانِ جلسه، رفتیم اتاق بغلی، شام ساده[ کوفته ] خوردیم. حرف و حدیث و کَل کَل های معلّمی که تموم شد، حاج محمدرضا به هرکدوم، یک ظرف کوچک سمنویِ دست پخت خودش داد. همه که رفتند، یک احوالی هم از مادرشون پرسیدم و این عکس هم یادگار همون دیداره.
۹۸/۰۱/۰۵